در سال ۱۹۵۹ فرنچ و ریون مبنای قدرت را بدین گونه تعریف کردند:
رئیسجمهور، نخستوزیر یا پادشاه قدرت قانونی دارد. مدیر ارشد اجرایی، کشیش مذهبی یا رئیس اداره آتشنشانی هم این قدرت را دارد. قوانین انتخاباتی، سلسلهمراتب اجتماعی، هنجارهای فرهنگی و ساختار سازمانی اساس قدرت قانونی را فراهم میکنند.
البته، این نوع قدرت ممکن است غیرقابل پیش بینی و ناپایدار باشد. اگر موقعیّت یا سمت را از دست دهید، قدرت قانونیتان در یک لحظه از دست میرود، زیرا مردم تابع موقعیّت شما بودند، نه خود شما.
همچنین، دامنه قدرتتان محدود به شرایطی است که از نظر دیگران بر آنها کنترل دارید. به طور مثال، اگر رئیس اداره آتشنشانی از مردم بخواهد که از ساختمان در حال آتشسوزی دوری کنند، مردم گوش خواهند کرد. ولی اگر بخواهد دو نفر را مجبور کند که محترمانهتر با هم برخورد کنند، احتمالاً این دستور را نادیده خواهند گرفت.
افراد صاحب قدرت معمولاً توانایی اعطای پاداش را دارند. افزایش حقوق، ترفیع، مأموریتهای مطلوب، فرصتهای آموزش و تعریف و تمجید ساده جزو پاداشهایی محسوب میشوند که در اختیار افراد «صاحب قدرت» هستند. اگر دیگران بدانند که بابت انجام کار مورد نظرتان پاداش خواهند گرفت، بهاحتمال زیاد آن کار را انجام خواهند داد.
مشکل این است که شاید این مبنای قدرت آنقدرها هم تأثیرگذار نباشد. ناظران بهندرت اختیار کامل افزایش حقوق را دارند، مدیران نمیتوانند بهتنهایی ترفیعها را کنترل کنند و حتّی مدیران ارشد اجرایی هم در برخی کارها به اجازه هیئتمدیره نیاز دارند. همچنین، وقتی تمام پاداشها را استفاده کنید، یا وقتی ارزش پاداشها از دید کارکنان پایین بیاید، قدرتتان تضعیف میشود.
وقتی دانش و مهارتهای لازم را برای شناخت وضعیّت، پیشنهاد راه حل، قضاوت صحیح و عملکرد بهتر از دیگران داشته باشید، دیگران به شما گوش میدهند، اعتماد دارند و به سخنانتان احترام میگذارند. بهعنوان متخصص، ایدههایتان ارزشمند خواهد بود و دیگران شما را لایق رهبری در آن حوزه میدانند.
بعلاوه، میتوانید اعتمادبهنفس و قاطعیتتان را افزایش دهید و معروف به تفکّر منطقی درباره موضوعات و مسائل دیگر شوید. این شیوه خوبی برای افزایش و حفظ قدرت تخصص و ارتقاء مهارتهای رهبریتان است.
قدرت مرجعیّت به معنی علاقه و احترام به دیگری و همسانپنداری با اوست. افراد معروف قدرت مرجعیّت دارند، به همین خاطر میتوانند بر روی هر چیزی (از خریدهای مردم گرفته تا انتخابات سیاسی) تأثیر بگذارند. در محل کار، افراد دارای قدرت مرجعیّت معمولاً به همه حس خوبی میدهند و به همین خاطر، نفوذ زیادی دارند.
قدرت مرجعیّت میتواند مسئولیت بزرگی نیز باشد، زیرا لازم نیست که کاری برای کسب آن کنید. به همین دلیل، خیلی راحت از آن سوءاستفاده میشود. شاید کسی به قدرت برسد که محبوب است، ولی شرافت و صداقت لازم را ندارد و با استفاده از این قدرت، به افراد آسیب بزند و آنها را طرد کند و به دنبال منافع شخصی خودش باشد.
رهبرانی که به دنبال احترام و افزایش مدّت کارشان هستند، نباید تنها به قدرت مرجعیّت تکیه کنند. ولی وقتی با قدرت تخصص ترکیب شود، میتواند شما را خیلی موفّق کند.
این منشأ قدرت نیز دردسرساز است و ممکن است از آن سوء استفاده شود. بعلاوه، میتواند موجب نارضایتی یا آزردگی در بین افراد شود.
تهدید و مجازات ابزارهای رایج اجبار هستند. وقتیکه در لفافه یا آشکارا کسی را تهدید به اخراج، تنزل رتبه یا منع برخی امتیازها میکنید، از قدرت اجبار استفاده میکنید. اگرچه شاید سمتتان اجازه این کار را بدهد، به این معنی نیست که اراده یا توجیه این کار را داشته باشید. شاید در موقع ناچاری لازم باشد که افراد را تنبیه کنید، ولی اگر خیلی از قدرت اجبار استفاده کنید، شما را ترک خواهند کرد. (شاید حتّی به شما تهمت زورگویی هم بزنند).
قدرت اطّلاعاتی یعنی کنترل بر اطّلاعاتی که افراد لازم دارند یا اطّلاعاتی که شما را در موضع قدرت قرار میدهد. دسترسی به گزارشهای مالی محرمانه، اطلاع از این که چه کسی قرار است اخراج شود و اطلاع از محل «اردوی» سالانه تیمتان جزء قدرتهای اطّلاعاتی محسوب میشوند.
در اقتصاد امروزی، اطّلاعات قدرت بسیار تأثیرگذاری است. این قدرت به خاطر خود اطّلاعات نیست، بلکه به خاطر دسترسی به آن و قابلیت انتشار، حفظ، دستکاری، تحریف یا پنهانسازی آن است. با این نوع قدرت، میتوانید از اطّلاعات برای کمک به دیگران یا به عنوان سلاح یا ابزار معامله بر علیه آنها استفاده کنید.